شیخ در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: شیخا، شما که در زمرهی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟
شیخ پاسخ داد: فلان چیز در کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟
یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علم لایتنهایی نداده است؟
چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ بودند.
شیخ گفت: تنبل بیشعور اگه نمیخوای از جات بلند شی، زر اضافیم نزن!!!
یاران میخواستند نعره بزنند، ولی شیخ تهدید کرد اگه کسی جیکش در بیاد با پشت دست محکم میزنه تو دهنش
نزنیدم نوشت : خب گفتم شاید یه لبخندی رو لباتون بیاد . تازه اینروزا مد هم شده
گوگل قم : بدون شرح
سلام بر محمد گرامی
خیلی جالب بود . خداییش بیش تر از لبخند برام موثر بوده .
شما از این فیل و پیل و اینا نمی ترسین؟
بیش تر مراقب باشید . از من به شما نصیحت ، وصیت ...
موفق باشی.
سلام مهستی خانوم


والا اگه بگیم نمیترسیم که . .
ولی خب خدا نکنه
اگه هم فیلی شدیم 1 وب دیگر
پوست کلفت تر از این هاییم
قربانت
سلام مجدد .

صلاح مملکت خویش خودسران ببخشید خسروان دانند .
. ممنونم از حضورت .
سلام

اختیار دارین.
اما خب واقعا مطالب در حد فیلی شدن نیست
حالا ما خودسر شدیم دیگه هان ؟
قربانت
سلام مجددتر



بنده که عذر خواهی کردم
خداییش چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
ولی خب جالب بود و کلی خندیدم .
گرچه از ترس دیشب هنوز دپرسم ولی پستت ی خورده حالم رو بهتر کرد . همیشه از این پست های حال بهتر کن بگارید .
موفق باشی برادر ، پسر یا دوستم و هر چی که راحت ترین .
سلام


اختیار دارین
من که گفتم باحال بود
هدفمان همین است . البته اگه بتونیم
به درد کار دگری نمیخوریم
هرجور خودتون راحتین
بعضی دوستان میگن دکی
دمت گرم واقعا خندیدم اینقدر مطلب سیاسی خوندم که اعصابم خورد شد ولی در عوض این حالم رو جا اورد
قابل نداشت
یه چیز بهت میگمااااا

بازی بازی با شیخم بازی
راستی نکرت کجا می زی؟
ولی یهو خیلی باحال فاز داستانت فرق کرد
من که بازی نکرده
گوگل بازی در اورده
من هم قم زی ام
باحال بود
آره خنده هم لازمه
گوگل قم هم باحال بووود
خودت باحالی داداش
خب خدا رحم کرده که خودتم قم میزی!!!
احساس خطر نمیکنی ازون منطقه ازین اپ ها میکنی؟
شهر خوبیه!!!خصوصا رنگین کمانش!!!
من میز قمی نیستم . زیست گاهم قمه

رنگین کمانشو خودم هنوز نرفتم
فک کنم مجرد راه نمیدن
اما ۱ سال تمام ۱ روز درمیون از کنارش رد میشدم
آخه دانشگاهمون که ازش اخراج شدم تو کوچه بغلیشه
ای بابا راس میگیا...انقد راجع به ژرگار شعر نوشتیم که قاطی کردم.

منظورم گونیا بود.
جالب بود بسی!کیف کردیم!مخصوصا با گوگل قم....
پرگار دیگه؟


قم مائه دیگه
گوگلش هم با جاها دیگه فرق داره
بسیار زیبا بود.
آری
شیخ را گذرش بر بازار
اوفتاد بهر خرید تره بار
اوفتادش که برد سوی عیال
خربزه تا نشود قیل و قال
دید بر خربزه لب خندان است
گفت بینم که شکر چندان است
کرد انگشت در آن ، آن نادان
که نباشد که برد بار گران
دید کاسب که چرا این نادان
خربزه را تو کنی انگشتان؟
خوش بود صبحگهان انگشتی
بر در ک..ن تو بنهد زشتی؟
شیخ گفتا به جواب ، ای تاجر
گر چشیدن هدف است عیب نباشد آخر
محمد جان یاد آوری شعری از دوران نوجوانی ام افتادم
که ضمن اینکه تقدیمش می کنم به تو با همین نقص هم در سایت می گذارم
درود بر تو که بعث شده خاطرات زنده کنی
سپاس
سلام




آقا کوروش شرمندمون کردید
خوشحالم که خاطره زنده شد
خیلی شعر قشنگی بود
همیشه عاشق این جواب های دندان شکن بودم
شیخ گفتا به جواب , ای خوشگل
گر چشیدن هدف است , لا مشکل
قربانت
سلام بر محمد گرامی .
خواهش .
خواستم بگم حالا که بیدارید آپم رو بخونید خوشحال
می شم . ممنونم .
سلام
ممنون خبر دادین
اومدم
محمد جان برای خودم متاسف شدم که اینهمه گنگ حرف می زنم .و عزیزانم را به شبهه می اندازم . نه عزیز خیلی هم سپاس گزار مهر تو شدم و این را (اما بپاس سپاس بیت تو را با احترام خواهم پذیرفت و اصلاح خواهمش کرد) فقط چون از قدیم بود و خودم حس تغییر نداشتم و دیدی که به روی باز این لطفت را قدر دان شدم


باز هم ممنونم و حتما تغییر خواهم داد
نه کورش جان. ما لایق اینهمه لطف نبودیم
.
بزرگواری عزیز
من نمیخواستم شعرو عوض کننین فقط یهو به ذهنم رسید گفتم بنویسم
فدایت
باز هم تو
دلمون پوسید از غم و غصه روزگار
قربانت خندیدیم
خوشحالم که شاد شدی امید جان
فدا مدایت
سلاممم..چطوری؟ قمی جان؟!! کم پیدایی!! سرنمیزنی بهمون..!!
ولی کلا وب تو که میام شاد میشم...واسه همینه که ازت خوشم میاد!!
قضیه گوگل خیلی باحال بود..!خیلی ناقلایی!!
راستی دو روبر دانشکده ما آفتابی نمیشی؟!!
نترس بابا نمیخوریمت که!
سلاممم

. دیگه اونورا افتابی نمیشیم .

ممنون خوبم
ما میایم وبلاگتون . نظر هم اگه نمیزاریم واسه عدم ایجاد مزاحمته
والا طرف دانشگاهتون یه بار ضد حال بهمون زدن و بساطمونو به نام قانون دزدیدن و بردن
نزدیک بود خودمونو هم ببرن
سلام
عکس فوق العاده بود پسر یه چیزی در حد روده بر
سلام

قمه ما ئه دیگه
سلام
خیلی باحال بود
دمت گرم
سلام
خودت باحالی داوش
درود بر شما ، اول سپاس از معرفتتان ،... ، ... عجب گوگلی ! ... بالاخره یه جا به درد خوردن
، خدا از سر تقصیرات هیچ بنی بشری نگذره! ... راستی ! همیشه تو مدرسه ، سر کلاسها، بچه هایی که شیشه خورده داشتن (مثل خود من!) اون ته کلاس میشستن! اون عقب! آره!................ آذرکده
سلام


رسیدن بخیر
منظورتون اون لاری جای بود؟
من بچه خوبی بودما اما نمیدونم چرا همیشه آر میشوندن منو
تو گلی
تو سنبلی
نه بابا مجرد راه نمیده!؟


شانس اوردیم با خانواده بودیم وگرنه با مغز میرفتیم تو دیوار
اا به سلامتی اخراج شدی پ!!
حالا درسته زیستگاهت اونجاس!اما کلا من بعد تهران و یه جا دیگه قمو دوست میدارم!فست فودیاش که دیه عشقه منه!!!!!!!!!!
والا مطمئن نیستم. اا احتمال 99 درصد مجرد راه نمیدن

اما من خودم اگه میتونستم جای دیگه باشم هرگز قمو انتخاب نمیکردم
البته یکم نا شکری میکنم
کوچیک بودنش خودش کلی مزیته
فست فود؟
منظورت فلافلیه؟