آلوده

نکرت

آلوده

نکرت

مشاعره با حرف ب

مشاعره با حرف ب  ( اینجا کلیک کنید )


بشنو این نکته که غم را ز  خود آزاده کنیخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنیحافظ

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

بگشای لب که فریاد از مرد و زن بر آیدحافظ
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن بر آیدحافظ

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

تا بی خبر بمیرد با درد خودپرستیحافظ

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا راحافظ

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی زنظر مران گدا راحافظ

برو از خانه گردون به به در و نان مطلب

کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان راحافظ

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ماحافظ

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

گرچه نبود در نگارستان خط مشکین غریبحافظ
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم استور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیستحافظ
باغبانا اجر آن زحمت که بردی، کن حلالمشوربختی بین که گل کِشتی وجزخاری نرُستمدولت آبادی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمفریدون مشیری
برو کار می کن مگو چیست کارکه سرمایه ی جاودانیست کارمحمد تقی بهار
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدمدر من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدممولوی
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارمشمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
سعدی
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشمسعدی
به گیتی هر کجا درد دلی بودبه هم کردند و عشقش نام کردندعراقی
به کدام مذهب است این به کدام ملت است اینکه کشند عاشقی را که تو عاشقم چراییعراقی
به طواف کعبه رفتم به حرم رهمندادندکه تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی؟عراقی
به قمار خانه رفتم همه پاک باز دیدمچو به صومعه رسیدم همه زاهد ریاییعراقی

۲۰ـ بود دل را با تو آخر آشنایی پیش از این

این کند هرگز؟ که کرد این آشنا با آشنا؟عراقی
بهار آمد به صحرا و در و دشت جوانی هم بهاری بود و بگذشت بابا طاهر





شعر های درج شده توسط ذوستان عزیز :


بقدری نشئه ام از عطر جانبخشت                         

که ترسی نیست از زنجیر وزندانت  پری وش

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم قوی سپید
بسم الله رحمان رحیم هست کلید در گنج حکیم نگین
بسیار سفر بایدتا پخته شود خامینگین
بسی رنج بردم در این سال سیعجم زنده کردم بدین پارسینگین
بشنو از نی چون حکایت میکنداز جدایی ها شکایت می کندنگین
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شودداغ تو دارد این دلم جای دگر نمیرودنگین


موضوعات مرتبط :



مشاعره با حرف ب  ( اینجا کلیک کنید )




مشاعره با حرف ث  ( اینجا کلیک کنید )


مشاعره با حرف ج  ( اینجا کلیک کنید )


مشاعره با حرف چ  ( اینجا کلیک کنید )


مشاعره با حرف ح  ( اینجا کلیک کنید )



نظرات 7 + ارسال نظر
پری وش یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://nymphlike.blogsky.com

بقدری نشئه ام از عطر جانبخشت

که ترسی نیست از زنجیر وزندانت..

سلام

ببخشید حتما اشتباه تایپی بوده

ممنون

باران زده یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ب.ظ http://seafree.blogfa.com

بر من ظلمت زده یک شب بتاب ................

ای نگهت خاستگه افتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب

این واسه حرف الفه

اونجا ثبت شد

قوی سفید دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ب.ظ

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

سپیده دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ب.ظ http://spd95.blogfa.com

سلام موفق باشی.
شعری به ذهنم نمی رسه
ببخشید این چند روزه اصلا نه وقت دارم نه حال و حوصله شرمنده امیدوارم موفق باشی من یکم درگیری روحی دارم حتی قالب وب مسخرم که خراب شده هم حوصله ندارم درست کنم.
فعلا

مهرداد دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

m.g پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ

مخلص شاعرا.....

نگین سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ http://mahame2-7hastim.blogfa.com

خوشم اومد...
بسم الله رحمان رحیم هست کلید در گنج حکیم
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند
بی همگان بسر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی رود

ممنون
شعر ها با لینک خودتون ثبت شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد